همین امروز وقت نهار که سرمیز غذاخوریمان نشسته بودیم، غذا نخوردن سامیارخان را به دقت نگاه می کردم. نمی دانم چرا این بچه غذا را دشمن خود می داند وهیچ تمایلی برای خوردن، از خود بروز نمی دهد. جالب است بدانید که یکی از مهم ترین دغدغه های روزمره ی من و پدرش، غذا دادن به ایشان می باشد. پسرک غذا را مثل زهرمار می داند و با هر قاشق اق می زند که مثلا حالش به هم می خورد و میل ندارد. شاید اگراز نزدیک صحنه ی تلاش های ما و مقاومت های حضرت را ببینید قاه قاه به ریشمان
درباره این سایت